خانم و آقا تنها در قطار...

خانم و آقا تنها در قطار...

 

یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت

قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها

هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض

گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود. شب که وقت خواب رسید ؛

خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که

خانم…….. از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و

گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟

– خواهش میکنم!

-من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟

مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم!

زن : چه پیشنهادی؟

مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم. 

زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره ، موافقم!

– قبول؟

– قبول!

مرد گفت ، خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی

هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو

 

تو روح آدم منحرف!  :))



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ایستگاه خنده, تنها,

[ سه شنبه 26 شهريور 1392

] [ 1:46 قبل از ظهر ] [ finisher ]

[ ]